بچه که بودیم می رفتیم از این بستنی لیوانیا میخریدیم
وختی میخوردیم لیوانشو میذاشتیم بین گلگیر و تایر
تا وقتی که حرکت میکنیم صدا موتور گازی بده !
.
.
.
گوشی ام رو گذاشتم رو airplane mode
از طبقه ۱۲ ام پرتش کردم تو هوا
افتاد خورد و خاکشیر شد…
نمیدونم این چه قابلیت مسخره ایه!
کار نمیکنه که…:|
.
.
.
مامانم اگه حوصلش سر بره یه پرتقال میگیره پوست میکنه
و با چاقو هر تیکه از پوستشو به هزار تیکۀ کوچکتر تبدیل میکنه
تا اینکه ما بریم نجاتش بدیم.
.
.
.
الان یکی زنگ زده میگه :
چطوری پسره خوشتیپِ خوش اندامِ تو دل بروِ با نمکِ خواستنى ؟
نشونی هارو درست داد ، ولی شماره رو اشتباه گرفته بود ..
.
.
.
از گفت و گوهای رایج من و مامانم
میتوان به گشنمه و کوفت بخوری اشاره کرد